۵. پردازه و بندِ پردازه

جستارها

آ. پردازه

پردازه (با نشانه‌یِ D) تک‌واژی دستوری‌ست که در نقشِ سازه در ساختارِ بندها به کار می‌رود، تا انـدازه یا شناختگیِ بند را خاطرنشان سازد. بر خلافِ صفت، پردازه نمودِ قیاسی ندارد:

determiner_PA

سازه‌ای که بندِ پردازه به آن می‌آویزد را کانونِ پرداخت می‌نامیم.

در زبانِ پارسی، پردازه‌ها در ساختارِ بندهایِ زیر به چشم می‌خورند (این بندها از این رو بندِ پردازه‌دار خوانده می‌شوند):

  • بندِ اسمی (= بندِ پردازه‌دارِ اسمی): این کشور [NP[Din] [Nkeʃvær]]
  • بندِ صفتی (= بندِ پردازه‌دارِ صفتی): بسیار بزرگ [AP[Dbesjɒr] [Abozorg]]
  • برنهشتِ مـرکّب (= بندِ پردازه‌دارِ برنهشتی): هم‌چون [P[Dhæm-] [Pʧon]]
  • بندِ پردازه (= بندِ پردازه‌دارِ پردازه‌ای): همین [DetP[Dhæm-] [Din]]

همان گونه که از این نمونه‌ها پیداست، پردازه‌ها می‌توانند تک‌واژِ آزاد یا واژه‌بست باشند.

ب. بندِ پردازه

بندِ پردازه (با نشانه‌یِ DetP) نامِ همگانیِ عنصرهایِ زبانی‌ای‌ست که در نقشِ سازه در ساختارِ بندها به کار می‌روند، تا انـدازه یا شناختگیِ بند را خاطرنشان سازند. بندهایِ پردازه‌یِ زبانِ پارسی را می‌توان به این گونه دسته‌بندی کرد:

  • پردازه‌هایِ شناختی. این واژه‌بست‌ها برایِ تعیینِ نمودِ شناختیِ بندِ اسمی به کار می‌روند (نگاه کنید به جستارِ ۳×۲.):

    دید شخصی فاضلی، پرمایه‌ای

    آفتابی در میانِ سایه‌ای

    مولوی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

  • شماره‌هایِ آمارشی بیشتر نقشِ بندِ پردازه دارند. به یاریِ این شماره‌ها می‌توان از بندهایِ اسمی بندِ آمارشی ساخت:

    پنج سرباز [NP[DetPpænʤ] [NPsær-bɒz]]

    سه کیلو گوشت [NP[DetPse kilu] [NPguʃt]]

    از این دست‌ند شماره‌هایِ یگان‌دار مانندِ:

    • فرسنگ‌ها /færsænghɒ/ در فرسنگ‌ها راه /færsænghɒ rɒh/ (نگاه کنید به جستارِ ۶×۱×۴×آ)
    • دمی/dæm-i/ در دمی صبر /dæm-i sæbr/ (نگاه کنید به جستارِ ۶×۱×۴×آ)
    • بسی /bæs-i/ در گویش‌هایِ کهن (نگاه کنید به جستارِ ۶×۱×۴×آ):

      اندر این شهر بسی ناکس بر خاسته‌اند

      همه خرطبع و همه احمق و بی‌دانش و دند

      لبیبی (سده‌یِ پنجم خورشیدی)

    بس /bæs/، بسیار /besjɒr/ و فراوان /færɒvɒn/ در گویش‌هایِ کهنِ پارسی به سانِ شماره‌هایِ آمارشی در نقشِ پردازه با بندهایِ اسمیِ مفرد به کار می‌روند:

    کارِ بی‌علم بار و بر ندهد

    تخمِ بی‌مغز بس ثمر ندهد

    سناییِ غزنوی (سده‌یِ پنجم و ششم خورشیدی)

    بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی

    صوفی نشود صافی، تا در نکشد جامی

    سعدی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    فراوان پرستنده پیش‌ش به خاک

    زِ زربفت پوشیده مکّی‌قبای

    فردوسی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

    می‌توان به این حالت هم بر خورد که بس /bæs/ به چهره‌یِ کانونِ بندهایِ پردازه‌یِ شگفتیِ ای بسا /æj bæs-ɒ/، بسا /bæs-ɒ/ و ای بس /æj bæs/ پدیدار شود (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۵×پ.):

    ای بسا ابلیسِ آدم‌رو که هست!

    پس به هر دستی نشاید داد دست

    مولوی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    خنده‌یِ جامِ می و زلفِ گره‌گیرِ نگار

    ای بسا توبه که چون توبه‌یِ حافظ بشکست!

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

    بسا عقلِ زورآورِ چیردست

    که سودایِ عشق‌ش کند زیردست!

    سعدی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    بسا تلخ‌عیشان و تلخی‌چشان

    که آیند در حلّه دامن‌کشان

    سعدی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    غرّه مشو بدآن که جهان‌ت عزیز کرد!

    ای بس عزیزکرده‌یِ خود را که کرد خوار

    عماره‌یِ مروزی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

    ای بس شهِ پیل‌افکن که‌افکنـد به شه پیلی

    شترنجیِ تقدیرش در مات‌گهِ حرمان

    خاقانیِ شروانی (سده‌یِ ششم خورشیدی)

  • در زبانِ پارسی (بر خلافِ بسیاری از دیگر زبان‌هایِ هند و اروپایی)، شماره‌هایِ ترتیبی به چهره‌یِ بندِ پردازه نیز پدیدار می‌گردند، برایِ نمونه:
    • پنجمین /pænʤomin/ در پنجمین روز /pænʤomin ruz/
    • آخرین /ɒxærin/ در آخرین فرمان /ɒxærin færmɒn/
  • بندهایِ صفتیِ برترین در پارسی به گونه‌یِ پردازه‌شده به کار می‌روند: بزرگ‌ترین سبد /bozorgtærin sæbæd/، گران‌ترین کفش /gerɒntærin kæfʃ/
  • تنها /tænhɒ/، یگـان /jegɒn/ و یگانه /jegɒnæ/. چنین بندِ پردازه‌داری بر تنها عضوِ مجموعه‌یِ مرجعِ تک‌عضوی دلالت می‌کند:

    تنها فرزندِ خود را در جنگ از دست داد.

    یگـان کاری که برای‌م مانده زاری‌ست.

    یگانه دخترش را به خانه‌یِ شوهر فرستاد.

  • بندهایِ پردازه‌ای که در پایه‌سنجیِ بندهایِ صفتی به کار می‌روند (نگاه کنید به جستارِ ۴×د.)، مانندِ:
    • نسبتاً /nesbætæn/ در نسبتاً سرد /nesbætæn særd/
    • اندکی /ændæk-i/ در اندکی بیشتر /ændæk-i bishtær/
  • بسیاری از ضمیرها، مانندِ:
    • این /in/ در این کودکان /in kudækɒn/
    • چه /ʧe/ در چه سود /ʧe sud/
    • فلان /folɒn/ در فلان روز /folɒn ruz/

پ. اسم‌شدنِ بندِ پردازه

(نگاه کنید به جستارِ ۶×۱×ت. اسم‌شدنِ شماره‌یِ آمارشی و ۷×۶×پ. اسم‌شدنِ ضمیرِ اشاره.)

اگر بندِ پردازه‌ای شماره‌یِ آمارشی یا ضمیر باشد، بسیار به این پدیده بر می‌خوریم که کانونِ پرداخت‌ش افکنده می‌شود. پس در این جا بندِ پردازه تنها سازه‌یِ بندِ پردازه‌دار‌ست و با اسم‌شدنِ بندِ پردازه رو به رو هستیم.

چنین افکندنی در جای‌گاه‌هایِ زیر به چشم می‌خورد:

  • قرینه‌یِ ذکری: هنگامی که پدیده‌ای که کانونِ پرداخت به آن دلالت می‌کند پیش‌تر عنوان شده باشد:

    او سه پسر دارد. هر سه [NP[DetP/se/]] (= هر سه پسر [NP[DetP/se/] [NP/pesær/]]) دانش‌جو هستند.

    من دیروز کتابی خریدم. امروز نمی‌توانم آن [NP[DetP/ɒn/]] (= آن کتاب [NP[DetP/ɒn/] [NP/ketɒb/]]) را پیدا کنم.

  • قرینه‌یِ ذهنی: هنگامی که پدیده‌ای که کانونِ پرداخت به آن دلالت می‌کند پیش‌تر عنوان نشده باشد، ولی شنونده بداند که سخن از چی‌ست، یا هم‌زمان با بیانِ جمله، گوینده توجّهِ شنونده را به آن جلب کند:

    دو تا [NP[DetP/do tɒ/]] (= دو تا انسان [NP[DetP/do tɒ/] [NP/ensɒn/]]) داشتند در باره‌یِ بچّگی‌شان با هم گپ می‌زدند.

    این [NP[DetP/in/]] (= این چیز [NP[DetP/in/] [NP/ʧiz/]]) را ببین!

دیدگاهتان را بنویسید