۶×۱. شماره‌یِ آمارشی

شماره‌هایِ آمارشی شماره‌هایی هستند که می‌توانند هم بندِ اسمی باشند و هم در نقشِ بندِ پردازه در ساختارِ بندهایِ آمارشی به کار بروند.

جستارها

آ. دسته‌بندیِ شماره‌هایِ آمارشی

ب. کاربردِ شماره‌یِ آمارشی در درجه‌بندی

شماره‌هایِ آمارشی در درجه‌بندی‌ها در نقشِ بندِ اسمیِ مفرد با نمودِ شناختیِ شناس به کار می‌روند. در این حالت، شماره‌یِ آمارشی به شکلِ ساده یا به عنوانِ پیوسته‌یِ پیوندِ توضیحی می‌آید:

ساعتِ دو و نیم، سالِ ۱۳۴۷، کیلومترِ نوزدهِ جادّه‌یِ کرج

(روزِ) سیِ تیر، (روزِ) بیست و هشتِ امرداد

در شیمی (نمره‌یِ) ۱۸ گرفت.

پ. بندِ آمارشی

مهمترین کاربردِ شماره‌هایِ آمارشی این‌ست که در جامه‌یِ بندِ پردازه بندهایِ اسمی را هم‌راهی کنند، تا انـدازه یا شمارشان را نشان دهد. بندهایِ پردازه‌دارِ اسمی‌ای که از این راه به دست بیایند را در این تارنما بندِ آمارشی می‌نامیم.

الگویِ ساختارِ بندهایِ آمارشی بستگی به شماره‌یِ آمارشی‌اش دارد:


در ساختارِ بندهایِ آمارشیِ پارسی این جنبه‌ها چشم‌گیر هستند:

  1. بندهایِ آمارشی بدونِ پردازه‌یِ شناختی نمودِ شناختیِ ناشناس می‌پذیرند (نگاه کنید به جستارِ ۳×۲×ب×ب×آ.):

    دیروز یک زن را در شیراز کشته‌اند.

    خیلی سپاس‌گزار می‌شوم، اگر دو متر پارچه‌یِ کتان برای‌م بخری.

    گر من از باغِ تو یک میوه بچینم چه شود؟!

    پیشِ پایی به چراغِ تو ببینم چه شود؟!

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

    یک شب تأمّلِ ایّامِ گذشتـه می‌کردم.

    سعدی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    در این جا باید به این شکل‌هایِ ویژه توجّه داشت:

  2. بندِ آمارشی برای پدیده‌هایی که شمردنی نباشند همواره نمودِ شمارشیِ مفرد دارد:

    دو کیلو و نیم گوشت خیلی زیادست.

  3. بندهایِ آمارشی که بر بیش از یک پدیده‌یِ شمردنی دلالت کنند، نمودِ شمارشیِ جمع دارند.

    در این جا در زبانِ پارسی به ناهم‌نوازیِ شمارشی بر می‌خوریم: کانونِ پرداختِ بندهایِ آمارشی به چهره‌یِ مفرد می‌آید:

    سه زاغ فرستاد که همه‌یِ زبان‌ها دانستندی.

    جوینی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    دو تنهارو، دو سرگردان، دو بی‌کس

    دو راه‌ست و کمین از پیش و از پس

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

    نه چون قدرش به بالا هفت گردون

    نه چون جاه‌ش به پهنا هفت کشور

    مسعودِ سعدِ سلمان (سده‌یِ پنجم و ششم خورشیدی)

    با این همه در گویش‌هایِ کهن پارسی برای بندهایِ آمارشیِ جمع، کانونِ پرداختِ جمع می‌آورده‌اند:

    تا به هفت افلاک بر آن هفت را باشد مسیر

    تا بود بر ضدِّ ایشان این دو و ده را ثبوت

    نطنزی (سده‌یِ ششم خورشیدی)

    و این هفت گوهرانِ گدازان را

    سقراط باز بست به هفت اختر

    ناصرخسرو (سده‌یِ چهارم و پنجم خورشیدی)

    برهانیدیم او را و دو دخترانِ او را.

    از دفترِ «تفسیرِ کمبریج» (سده‌یِ چهارم و پنجم خورشیدی)

    به درست که خدایِ تو قضا کند میانِ ایشان بدآن چه حکم کند، ای که جدا کند میانِ دو گروهان.

    از دفترِ «تفسیرِ کمبریج» (سده‌یِ چهارم و پنجم خورشیدی)

    چو خردی بزرگ آورد دست‌برد

    به از سد بزرگان که‌شان کار خرد

    اسدیِ توسی (سده‌یِ چهارم و پنجم خورشیدی)

    عددش هست ده هزار ابیات

    همه امثال و پند و مدح و صفات

    سناییِ غزنوی (سده‌یِ پنجم و ششم خورشیدی)

    که سد هزار شاخ‌هایِ گل‌هایِ مختلف بر آیند.

    بهاء الدّینِ ولد (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    دو ساعات گذشتـه از نیم‌روزان.

    ابوریحانِ بیرونی (سده‌یِ چهارم و پنجم خورشیدی)

ت. اسم‌شدنِ شماره‌یِ آمارشی

(نگاه کنید به جستارِ ۵×پ. اسم‌شدنِ بندِ پردازه و ۷×۶×پ. اسم‌شدنِ ضمیرِ اشاره.)

کانونِ پرداختِ بندِ آمارشی می‌تواند افکنده شود. در این شکل شماره‌یِ آمارشی تنها سازه‌یِ بندِ آمارشی‌ست و با اسم‌شدنِ شماره‌یِ آمارشی رو به رو هستیم.

چنین افکندنی در جای‌گاه‌هایِ زیر به چشم می‌خورد:

  • قرینه‌یِ ذکری: هنگامی که پدیده‌ای که کانونِ پرداخت به آن دلالت می‌کند پیش‌تر عنوان شده باشد:

    زِ شستِ صدق گشادم هزار تیرِ دعا

    وز آن هزار [NP[DetP/hezɒr/]] (= هزار تیرِ دعا [NP[DetP/hezɒr/] [NP/tir-e doɒ/]]) یکی کارگر نمی‌آید

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

    شهری‌ست پرکرشمه و خوبان زِ شش جهت

    چیزی‌م نیست، ور نه خریدارِ هر شش [NP[DetP/ʃeʃ/]] (= شش جهت [NP[DetP/ʃeʃ/] [NP/ʤæhæt/]]) ام

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

    گفته بودی که: «شوم مست و دو بوس‌ت بدهم»

    وعده از حد بشد و ما نه دو [NP[DetP/do/]] (= دو بوس [NP[DetP/do/] [NP/bus/]]) دیدیم و نه یک [NP[DetP/jek/]] (= یک بوس [NP[DetP/jek/] [NP/bus/]])

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

  • قرینه‌یِ ذهنی: هنگامی که پدیده‌ای که کانونِ پرداخت به آن دلالت می‌کند پیش‌تر عنوان نشده باشد، ولی شنونده بداند که سخن از چی‌ست، یا هم‌زمان با بیانِ جمله، گوینده توجّهِ شنونده را به آن جلب کند:

    دو تا [NP[DetP/do tɒ/]] (= دو تا انسان [NP[DetP/do tɒ/] [NP/ensɒn/]]) داشتند از خیابان رد می‌شدند که چشم‌شان به پیرمردی خورد.

    سه [NP[DetP/se/]] (= سه چیز [NP[DetP/se/] [NP/ʧiz/]]) نگردد بریشم ار او را

    پرنیان خوانی و حریر و پرند

    هاتفِ اصفهانی (سده‌یِ دوازدهم خورشیدی)

در این نقش، شماره‌یِ ساده‌یِ /jek/ تقریباً همیشه با پردازه‌یِ شناختیِ /-i/ به کار می‌رود (= یکی [NP[NP[D/jek/]] [D/-i/]]):

یکی را همی برد با خویش‌تن

وَرا راه‌بر بود از آن انجمن

فردوسی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

یکی گفت: «از این بنده‌یِ بدخصال

چه خواهی؟! هنر یا ادب یا جمال؟!»

سعدی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

دیدگاهتان را بنویسید