۷×۱۳. ضمیرِ چگونگی

ضمیرهایِ چگونگی بیشتر بر یک ویژگی یا دسته‌ای از ویژگی‌هایِ پدیده‌ای تکیه دارند تا بر خودِ آن پدیده. این ضمیرها در پارسی بندِ پردازه هستند.

جستارها

آ. ساختار

در زبانِ پارسی ضمیرِ ساده‌یِ چگونگی (به گونه‌ای که در بسیاری از دیگر زبان‌هایِ هند و اروپایی وجود دارند) به چشم نمی‌خورند. در عوض این نقش را قیدهایِ چگونگی پردازه‌شده انجام می‌دهد، که بندِ برنهشتی با پیش‌نهشتِ «چون» /ʧon/ (/ʧun/) هستند (نگاه کنید به جستارِ ۱۱×ص.):

  • برایِ نزدیک بندِ برنهشتیِ چنین، چونین /ʧon in/ (/ʧun in/) (به معنایِ «مانندِ این») و نیز چهره‌یِ کانونی‌اش این چنین، این چونین /in ʧon in/ (/in ʧun in/) (نگاه کنید به جستارِ ۷×۳×پ.)
  • برایِ دور بندِ برنهشتیِ چنان، چونان /ʧon ɒn/ (/ʧun ɒn/) (به معنایِ «مانندِ آن») و نیز چهره‌یِ کانونی‌اش آن چنان، آن چونان /ɒn ʧon ɒn/ (/ɒn ʧun ɒn/) (نگاه کنید به جستارِ ۷×۳×پ.)

گمان می‌رود که در کنارِ ایجادِ این ضمیرهایِ چگونگی، هم‌چنین پدیده‌یِ دستوری‌سازی رخ داده است، به گونه‌ای که این ضمیرها برایِ پارسی‌زبانانِ امروزی بندِ برنهشتیِ به شمار نمی‌روند، و بیشتر ادایِ زیر را می‌یابند:

  • چنان /ʧenɒn/، آن چنان /ɒn ʧenɒn/
  • چنین /ʧenin/، این چنین /in ʧenin/

ب. بندِ چگونگیِ اسمی

در زبانِ پارسی، بندهایِ پردازه‌دارِ اسمی با ضمیرِ چگونگی ویژگی‌هایِ زیر را دارا هستند:

  1. همیشه نمودِ شناختیِ ناشناس دارند (بر خلافِ بندهایِ پردازه‌دارِ اسمی با ضمیرهایِ اندازه).

    برای ناشناس شدنِ این بندهایِ پردازه‌دار آن‌ها را یا با پردازه‌یِ شناختیِ /-i/ و یا با الگویِ ا[Dا[NPشماره‌یِ ساده‌یِ /jek/] [NP[NPبندِ اسمی] [Dپردازه‌یِ شناختیِ /-i/]]] به کار می‌برند.

  2. همواره سوم‌شخص هستند.
  3. نمودِ شمارشی‌شان مطابق با نمودِ شمارشیِ کانون‌شان می‌باشد.

برایِ نمونه:

چنین کتابی /ʧon in ketɒb-i/، یک چنین انسان‌هایی /jek ʧon in ensɒnhɒ-i/

تو می‌خواهی یک چنین گوهری /jek ʧon in gævhær-i/ را به این ارزانی بفروشی؟!

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی /ʧon in hosn-i/

که این را این چنین چشم‌ست و آن را آن چنان ابرو

حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

شیرِ بی یال و دم و اشکم که دید؟!

این چنین شیری /in ʧon in ʃir-i/ خدا کِی آفرید؟!

مولوی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

چنان کسی /ʧon ɒn kæs-i/، یک چنان دوستانی /jek ʧon ɒn dustɒn-i/

او مرا در یک چنان شبِ سردی /jek ʧon ɒn shæb-e særd-i/ از خانه‌اش بیرون انداخت.

اُذنِ مومن وحیِ ما را واعی‌ست

آن چنان گوشی /ɒn ʧon ɒn guʃ-i/ قرینِ داعی‌ست

مولوی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

در گویش‌هایِ کهن این بندهایِ پردازه‌دارِ چگونگی، بی پردازه‌یِ شناختیِ /-i/ هم به کار می‌رفته‌اند:

تیزهُش تا نیازماید بخت

به چنین جای‌گاه نگراید

رودکی (سده‌یِ دوم و سوم خورشیدی)

هر کجا بینی این چنین کس را

التفات‌ش مکن! که هیچ کس‌ست

سعدی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

این چنین اکسیرها ز اسرارِ توست

این چنین میناگری‌ها کارِ توست

مولوی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

که چونین سخن نیست جز کارِ زن

به ویژه زنی که‌او بود رای‌زن

فردوسی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

گر فزونی نپذیرد جز کاهنده

چه همی بایدت این چونین افزونی؟!

ناصرخسرو (سده‌یِ چهارم و پنجم خورشیدی)

نظر کردن به درویشان منافیِّ بزرگی نیست

سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش

حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

در گویش‌هایِ کهن، بندهایِ پردازه‌دارِ چگونگی می‌توانسته‌اند با افکندنِ کانون‌شان اسم شوند:

درِ من چه کوبی؟! رهِ من چه گیری؟!

چو آرام گیرد دل‌ت با چنانی /ʧon ɒn-i/

فرّخیِ سیستانی (سده‌یِ چهارم و پنجم خورشیدی)

چنانی /ʧon ɒn-i/ که از مادرِ پارسا

بزاید، شود بر جهان پادشا

فردوسی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

پ. بندِ چگونگیِ صفتی

ضمیرهایِ چگونگیِ پارسی می‌توانند در نقشِ بندِ پردازه برایِ پایه‌سنجیِ بندهایِ صفتی نیز به کار بروند:

تو چنین فربه و آکنده چرایی؟ پدرت

هندوی بود یکی لاغر و خشکانج و نحیف

لبیبی (سده‌یِ پنجم خورشیدی)

ندانستم من، ای سیمین‌صنوبر!

که گردد روز چونین زود زایل

منوچهریِ دامغانی (سده‌یِ پنجم خورشیدی)

چه اوفتاد و چه کردم گنه به جایِ تو من؟

چرا به جستنِ هجر این چنین مهیّایی

سوزنیِ سمرقندی (سده‌یِ ششم خورشیدی)

مرا به کارِ جهان هرگز التفات نبود

رخِ تو در نظرم این چنین خوش‌ش آراست

حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

زِ سیری مباش آن چنان شادکام!

که از هیضه زهری در افتد به جام

نظامیِ گنجه‌ای (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

چنان بی‌سایه، شد چونان بی‌آزرم

برِ چشم‌ش جهان تاری شد از شرم

فخرالدّین اسعدِ گرگانی (سده‌یِ پنجم خورشیدی)

دیدگاهتان را بنویسید