۱۳×۶. نمودِ شمارشیِ بندِ فعلی

نمودِ شمارشیِ بندِ فعلی نشانه‌ای برایِ آن‌ست که آن کنش به یک پدیده نسبت داده می‌شود (= نمودِ شمارشیِ مفرد) یا چند پدیده (= نمودِ شمارشیِ جمع).

جستارها

آ. ساختار

نمودِ شمارشیِ بندهایِ فعلی پرداخت‌داده‌یِ پارسی به یاریِ سازه‌هایِ زیر تعیین می‌شوند:

  1. فعل‌هایِ پایه در بن‌هایِ نقلی و گمانیِ پرداخت‌داده:

    دوش چه خورده‌ای (مفرد) بتا؟ راست بگو! نهان مکن!

    چون خمشانِ بی‌گنه روی بر آسمان مکن!

    مولوی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    که‌از نیستان تا مرا ببریده‌اند (جمع)

    از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند (جمع)

    مولوی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

  2. پس‌وندهایِ فعل‌پرداز در بن‌هایِ گذشته و حالِ پرداخت‌داده:

    در رفتنِ جان از بدن گویند (جمع) هر نوعی سخن

    من خود به چشمِ خویش‌تن دیدم (مفرد) که جان‌م می‌رود (مفرد)

    سعدی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

در دستورِ زبانِ پارسی تنها در یک جا به بندهایِ فعلی‌ای بر می‌خوریم که پرداخت‌داده نیستند، ولی نمودِ معیّنِ شمارشی دارند، آن هم در به کار گیریِ بنِ نقلی در نقشِ گزاره (در هم‌پایگیِ زنجیره‌ای) است (نگاه کنید به جستارِ ۱۲×۴×ب.):

پرونده را تکمیل کرده (جمع) به بایگانی باز گردانید!

ب. هم‌نوازی و ناهم‌نوازیِ فعلیِ شمارشی

(نگاه کنید به جستارِ ۱۳×۵×ب. هم‌نوازی و ناهم‌نوازیِ فعلیِ قطبی و ۱۳×۷×ب. هم‌نوازی و ناهم‌نوازیِ فعلیِ شخصیّتی.)

هم‌نوازیِ فعلی به این معناست که در جمله نهاد (که بندی اسمی‌ست) و گزاره (که بندی فعلی‌ست) نمودِ شمارشیِ هم‌سانی دارند:

number1_PA


با ناهم‌نوازیِ فعلیِ شمارشی هنگامی رو به رو هستیم که نمودِ شمارشی بندی فعلی با شمارِ پدیده‌هایی که آن کنش به آن‌ها نسبت داده می‌شود نخواند. این ناهم‌نوازی در گویش‌هایِ امروزیِ پارسی در حالت‌هایِ زیر رواج دارد:

  • جمعِ مهتری: ناهم‌نوازیِ شمارشی برایِ بندهایِ اسمی‌ای که بر یک تن دلالت می‌کنند (و نمودِ شمارشیِ مفرد دارند) به نشانه‌یِ بزرگ‌داشت:

    حضرتِ خواجه‌یِ ما اگر به منزلِ درویشی می‌رفتند، جمیعِ فرزندان و متعلّقان و خادمانِ او را پرسش می‌کردند.

    از «انیس الطالبینِ» صلاحِ بخاری (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

    و چون حضرتِ امیر به شهرِ سمرقند در آمدند، به حسبِ اتّفاق گذرِ ایشان بر درِ ارک افتاده.

    خوند میر (سده‌یِ دهم خورشیدی)

  • جمعِ کهتری: ناهم‌نوازیِ شمارشی برایِ بندهایِ اسمیِ یکم‌شخصِ مفرد از رویِ فروتنی:

    یاد آن وقت که ما دل‌شده را یاری بود

    هر کسی را به سرِ کویِ کسی کاری بود

    حیاتیِ گیلانی (سده‌یِ یازدهم خورشیدی)

  • از ویژگی‌هایِ زبانِ پارسی این‌ست که بندهایِ اسمی‌ای که نمودِ شمارشیِ جمع دارند و بر بی‌جانان دلالت می‌کنند را می‌توان با ناهم‌نوازیِ شمارشی هم به کار برد:

    رمزوان و داذین و دوان چند نواحی است از اعمالِ اردشیرخوره، و همه گرمسیر است.

    ابنِ بلخی (سده‌یِ پنجم و ششم خورشیدی)

    جز در دلِ خاک هیچ منزل‌گه نیست

    می خور! که چنین فسانه‌ها کوته نیست

    خیّامِ نیشابوری (سده‌یِ پنجم و ششم خورشیدی)

    نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود

    سخن‌ها به کردارِ بازی بود

    فردوسی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

    سایه‌یِ طوبی و دل‌جوییِ حور و لبِ حوض

    به هوایِ سرِ کویِ تو برفت از یادم

    حافظ (سده‌یِ هشتم خورشیدی)

  • از دیگر ویژگی‌هایِ این زبان این‌ست که ضمیرهایِ زیر به گونه‌یِ سوم‌شخصِ مفرد به کار می‌روند، در حالی که نمودِ شمارشی و شخصیّتیِ گزاره پیروِ مجموعه‌یِ مرجعِ ضمیر می‌باشد و به این گونه می‌تواند ناهم‌نوازیِ فعلی پدید بیاورد:

    • ضمیرهایِ پخشیِ اسمی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×ب×آ.):

      هر یک در گوشه‌ای سنگر بگیرید!

      هر کدام در کشوری از جهان به سر می‌بریم.

    • ضمیرهایِ تهیِ اسمی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۰×ب.):

      هیچ یک نایِ حرف زدن نداشتیم.

      هیچ کدام تمایلی به این کار ندارید.

    • ضمیرهایِ گزینشی (نگاه کنید به جستارِ ۷×۱۱.):

      یک کدام به مادرتان کمک کنید!

      یک کدام جانشینِ آقایِ رییس می‌شویم.

    جالب این که گزاره به گونه‌یِ سوم‌شخصِ مفرد می‌آید و از این راه با ضمیر هم‌نواز می‌شود، اگر مجموعه‌یِ مرجع به چهره‌یِ قیدِ خاست‌گاه ضمیر را نشان‌بخشی کند:

    یک کدام از شما به مادرتان کمک کند!

    از ما کارمندانِ قدیمی یک کدام جانشینِ آقایِ رییس می‌شود.

    هر یک از شما در گوشه‌ای سنگر بگیرد!

    از ما ایرانیان هر کدام در کشوری از جهان به سر می‌برد.

    هیچ یک از ما نایِ حرف زدن نداشت.

    هیچ کدام از شما تمایلی به این کار ندارد.


از این گذشته، ناهم‌نوازی‌هایِ شمارشیِ زیر نیز در گویش‌هایِ کهنِ پارسی به چشم می‌خورد:

  • بندهایِ اسمی‌ای که بر جان‌داران دلالت می‌کنند و نمودِ شمارشیِ جمع دارند:

    آدم و حوّا بمرد و نوح و ابراهیمِ خلیل بمرد.

    عطّارِ نیشابوری (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    یکی پاک‌خوان از درِ مهتران

    خورش‌ها بیاراست خوالی‌گران

    فردوسی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

  • در هم‌پایگیِ زنجیره‌ایِ جمله‌ها هنگامی که نهادِ دو جمله مشترک باشد و نمودِ شمارشیِ جمع داشته باشد گزاره‌یِ بندِ پیرو را با نمودِ شمارشیِ مفرد آورده‌اند:

    هر دیهی را چند نوبت کشش و غارت کردند و سال‌ها آن تشویش بر داشت.

    جوینی (سده‌یِ ششم و هفتم خورشیدی)

    چون نیمه‌شب بود بار بر نهادند و برفت.

    بلعمی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

  • ضمیرِ پخشیِ نشان‌پذیرِ «هر که» /hær ke/ به عنوانِ همواره نمودِ شمارشیِ مفرد دارد، با این همه برای‌ش گزاره با نمودِ شمارشیِ جمع نیز می‌آورده‌اند (نگاه کنید به جستارِ ۷×۸×ب×ب.).

    بدان که هر که در لشکرِ تو اند، بر تو جاسوسان‌ند!

    نصراللهِ منشی (سده‌یِ پنجم و ششم خورشیدی)

    به هندوستان هر که دانا بُدند

    به گفتار و دانش توانا بُدند

    فردوسی (سده‌یِ چهارم خورشیدی)

دیدگاهتان را بنویسید